اگر بخواهم طلا هم حاضر می شود


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود




اگر بخواهم طلا هم حاضر می شود
نویسنده : حمید فریدنیان
تاریخ : پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391

 مانند آتش که لازمه اش نور است. آتش نمی سوزد برای اینکه نور تولید کند اما اگر جایی آتش روشن شد حتما نور هم می دهد. لازمه آتش نورانیت است.

 

اینجا هم آتش عشق خدا دل بندگان را می سوزاند و خرمن محبت دیگران را دود می کند تا فقط یک چیز بماند و یک کلمه و آن هم (الله) است و بس. آن وقت است که خانه به صاحب خانه داده می شود و این صاحب خانه است که هر کاری که بتواند و بخواهد و اراده کند انجام می دهد.

 

 آن وقت می بینی آن بنده هم خدایی شده و کارهای خدایی می کند. به اذن خدا هر کاری که خواست به راحتی می تواند انجام دهد.

 

مرحوم آیت الله العظمی اراکی می فرمودند:

 

مرحوم آخوند ملا محمد کبیر، قطعه زمینی در اطراف سلطان آباد اراک داشتند که در آن، زراعت می کرد و نان سال اهل و عیال خود را از آن زمین به دست می آورد.

 

یک وقت که حاصل زمین را خرمن کرده بود ودر دشت، خرمن های دیگری نیز وجود داشت، کسی عمداً یا سهواً آتش روشن می کند، باد می وزد و آتش به خرمن ها می افتد و خرمن ها یکی پس از دیگری در آتش می سوزد.

 

شخصی نزد مرحوم آخوند کبیر می رود و می گوید: چرا نشسته ای! نزدیک است خرمن شما آتش بگیرد.

آخوند کبیر تا این سخن را می شنود عبا و عمامه اش را می پوشد و قرآن به دست بر سر خرمن می رود و رو به آتش می ایستد و خطاب به آن می گوید:

 

ای آتش! این نان اهل و عیال من است، تو را به این قرآن قسم می دهم این خرمن را نسوزانی .

 

در حالی که تمام خرمن های دیگر خاکستر شده بود این یک خرمن سالم ماند! هر کس می آمد و می دید، انگشت حیرت به دندان می گزید و متحیر می شد که چطور این خرمن سالم مانده است.

 

این بزرگواران تربیت شده و درس گرفته از مکتب حضرت ابراهیم علیه السلام هستند که چون خداوند به آتش امر کرد: {یا نار کونی برداً و سلاماً علی ابراهیم}، آموخته اند که هر چیزی ممکن است به امر خداوند و به اذن او انجام گیرد.

بزرگان دین نیز هنگام مشکلات، با توجه به آیات قرآن و زندگی معصومین علیهم السلام، مصائب را از خود دور یا تحمل آن را به خود شیرین می کردند!

 

یا رب این آتش که در جان من است / سرد کن آن سان که کردی بر خلیل
 

از حضرت آیه الله العظمی بهجت شنیدم که فرمودند: در محضر استادمان آیت الله قاضی بودیم. ایشان فرزندان زیادی داشتند؛ چون چند عیال داشتند.

 

بچه ها می آمدند و می گفتند: پول بدهید! ایشان می فرمودند: پول نیست! در آخر که بچه ها رفتند، آقای قاضی فرمودند: من اگر بخواهم، طلا هم حاضر می شود!

استاد من هم می توانست این کار بکند، ولی ما نمی کنیم! هدف از خلقت ما این است که بنده خدا شویم. مقام بندگی خدا، بسیار مقام بالایی است.

 

ما خلق نشده ایم که حتما دارای کشف و کرامات باشیم، بلکه غرض اصلی، عبودیت و بندگی است. چه مقامی بالاتر از این که خداوند رب العالمین از انسان راضی باشد؟!

 


 

منابع:

برگرفته از پایگاه یا مجیر

تهیه و فرآوری: محمد حسین امین،گروه حوزه علمیه تبیان




:: برچسب‌ها: طلا , آتش , خلیل , قاضی , مکتب ابراهیم ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان علم و فناوری  و آدرس http://science-and-technology-2016.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 97
:: کل نظرات : 9

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 4

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز :
:: باردید دیروز :
:: بازدید هفته :
:: بازدید ماه :
:: بازدید سال :
:: بازدید کلی :

RSS

Powered By
loxblog.Com